سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاه منتظر


ساعت 10:34 صبح دوشنبه 86/2/31

به نام او...

کاش می شد در چشمان ستاره هم غرق شد وجهان را در زلال نگاهش دید...

کاش بادها سبز بودند ...کاش می شد نسیم راکاشت تا هیچ خانه ای شمیم نورت را از یاد نمی برد ...

کاش نمی گفتند که شب زشت است...کاش خدا را در این حوالی می دیدند وتورا ...در چادر شب می یافتند ...

کاش باور انسانها در تو حل می گشت ...در آمدنت...

می آیی وسرشار از غرورمان می کنی و...سیراب از غروب ؛وآسمان لحظه لحظه تباهی را می نوشد.

میآیی وغرق نفسهایت می شویم وپژواک تپش قلب آیینه را ،در هزار توی غنچه ،به نظاره می نشینیم .

می آیی  (سرخ)به قربانگاه می رود تا (آبی) اوج گیرد و (سبز)عروج کند ...

میآیی وبید،مجنون گیس پریشان دخترکان سیلی خورده تاریخ می شود ؛فرزندان تازیانه خورده ایمان سر بر شانه ات می گذارند و تو ...پاهای آبله زده خاک رامرهم می نهی و...دستان ارزومند دعارا بر ساحل روا پل می زنی ...


¤ نویسنده: سحر

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
4
:: بازدید دیروز ::
0
:: کل بازدیدها ::
57453

:: درباره من ::

نگاه منتظر


:: لینک به وبلاگ ::

نگاه منتظر

:: آرشیو ::

عدالت
حجاب
می آیی
تابستان 1386
بهار 1386

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

manna
موعود شایسته
بهجان / behjan
از همه جا خبر

:: لوگوی دوستان من::









::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::